جناب آقای دکتر حسنی در وبلاگ خود چنین می نویسد:

 

به نام خدا

من در آثارم همچنین در کارگاه ها و سخنرانی هایم به این نکته اشاره کرده ام که نقطه پرگار ارزشیابی کیفی توصیفی در بازخورد است . ازمیان بازخورهای متنوع بازخورد بازخود گفتاری رو درو با دانش آموز یکی از حساس ترین و موثر ترین بازخوردهاست . در بازخورد ها باید به دانش آموز کمک کرد که گام هایش را بهتر و موثر تر بردارد. در کلام و بازخورد معلم اثری شفابخش و یا معجزه اسا وجود دارد. و برعکس در بازخوردهای نامناسب و نادرست معلم مرگ آور و تهدید کننده و نابود کننده سرمایه وجودی دانش آموز است. بازخوردهای معلم به یک دانش آموز در حال تکاپو برای فهمیدن و یادگرفتن مانند یک معجزه او را متحول می کند. بازخوردها می تواند دانش آموز را به چالش بیشتر اندازد و ظرفیت هایش را کشف کند رشد کند و در مسیر پر نشیب و فراز یادگیری پیش برود. برعکس می تواند او را در جایش میخکوب کند. گل های ذوق و همتش را پرپر کند.چندی پیش داستانی را خواندم که با این دیدگاه من تناسب زیادی داشت این داستان می تواند معجزه بازخورد سازنده و انسانی را بیش از پیش اشکار کند. یک از مولفه هی بازخورد بخش بیان موفقیت هاست . دراین بخش معلم می تواند نور امید و روشنایی نگاه مثبت به توانمندی های خود را در بر وجود ش بتاباند. بازخورد سازنده می تواند جلوه ای از معجزه امید باشد.

گروهي قورباغه از بيشه اي عبور مي كردند . دو قورباغه از بين آنها درون چاله اي عميق افتادند . وقتي كه قورباغه‌هاي ديگر ديدند كه چاله خيلي عميق است به آنها  که در حال تلاش کردن بودند. گفتند:  چاله خیلی عمیق است شما حتما" خواهید مرد.  با این حال دو قورباغه سعي می كردند که از چاله بيرون بپرند. قورباغه های بیرون از چاله  مرتب فرياد مي زدند : فاید ندارد موفق نمی شوید . سرانجام يكي از قورباغه ها به آنچه كه قورباغه هاي ديگر مي گفتند اعتنا كرد و نااميد دست از تلاش كشيد و به زمين افتاد و مرد

قورباغه ديگر به سختي و با تمام توان به تلاش خود ادامه داد . آنها که بیرون از چاله بودند دوباره فرياد زدند : به خودت زحمت نده ، ديگر نپر ، تو خواهي مرد . اما قورباغه تنها به پريدن ادامه داد وسرانجام توانست از آنجا خارج شود، وقتي اواز چاله خارج شد قورباغه هاي ديگر گفتند:« نمي شنيدي كه ما چه مي گفتيم ؟

قورباغه نفس زنان  به آنها توضيح داد كه ناشنواست. او فكر مي كرد آنها تمام مدت او را تشويق مي‌كردند